چراغ خودت باش و پناه دیگری جست و جو نکن.
بودا که بود و چه کرد؟
*این یادداشت رو فقط از جهت اینکه پادکستی که گوش کردم خوب توو ذهنم بمونه مینویسم. یه روز برمیگردم و روش فکر میکنم و تکمیل و ویرایشش میکنم.
بودا که نام اصلیش خیلی سخت بود و یادم نمونده در خانواده ای مرفه و پولدار به دنیا اومد. پدرش جزو طبقه ی جنگاوران بود که بعد از برهمن ها دومین طبقه ی اجتماعی محسوب میشد. اون زمان اعتقاد بر این بود که چهار طبقه ی برهمن ها، جنگاورها،.؟.. و کارگران وجود دارن و هرکس در هر طبقه ای باشه حق نداره و نمیتونه وارد طبقه ی دیگه بشه. اعتقاد دیگه این بود که هرکس در این دنیا از هر طبقه ای باشه بعد از مرگ هم در زندگی های بعدی در همون طبقه به دنیا میاد!
بودا در قصر پدرش همه چیز داشت. ولی متوجه شد که همه ی خوشی هایی که داره فانی هستن و هیچ کدوم ماندگار نیستن.بودا از پیری و بیماری و مرگ وحشت کرده بود چون میدونست در نهایت عاقبت همه چیز به همین جا ختم میشه. همچنین بودا از فکر اینکه باید با رنج و سختی زندگی کرد و بعد مرد و باز متولد شد و با سختی زندگی کرد و باز مرد و باز متولد شد هم به وحشت افتاده بود. فکر میکرد چرا باید اینجوری باشه و حتما باید یه خوشبختی و لذتی باشه که پایدار باشه. آرامش...بودا رفت به جست و جوی آرامش. برای پیدا کردن آرامش در بیست و نه سالگی قصر رو ترک کرد فکر میکرد برای رسیدن به آرامش باید از همه چیز دست بکشه. رفت به شهر و دید اونجا هم امکانات زیادی برای زندگی هست ولی حتی مردم شهر هم خوشبخت نیستن.
بعد با دو قبیله آشنا شد. فهمید آدم های زیادی هستن که در جست و جوی آرامش ترک خانه و خانواده کردن. یکی از این قبایل برای رسیدن به آرامش مراقبه انجام میداد و قبیله ی دوم به خودش ریاضت میداد.
بودا در زمینه ی مراقبه انقدر از خودش استعداد نشون داد که در اون قبیله به درجه استادی رسید. بودا فهمید فقط زمانی که در حال مراقبه هست ذهنش آرومه ولی وقتی از اون حالت میاد بیرون همچنان سوالاتش وجود دارند و پاسخی براشون نداره.بخاطر همین رفت سراغ تمرینات قبیله ی دوم . در اونجا هم جزو نفرات برتر مرتاض ها شد! روزه های چند هفتهای میگرفت و با پای برهنه راه می رفت. خیلی لاغر شد و پیروان زیادی هم پیدا کرد. ولی بعد با خودش فکر کرد چرا باید انقدر افراطی دست از زندگی کشید و به خود رنج تحمیل کرد؟ بعد از شش سال تلاش بودا هنوز آرامش را پیدا نکرده بود به همین خاطر تصمیم گرفت راه خودش رو برای رسیدن به آرامش پیدا کنه. تصمیم گرفت راه اعتدال رو پیش بگیره. او گفت برای رسیدن به آرامش باید به وسیله یوگا مراقبه کرد و باید از چیزهای مادی و دنیوی دست کشید ولی نه به شیوه ی افراطی. یک روز که زیر درخت انجیر نشسته بود و مشغول مراقبه بود بودا به نیروانا رسید، نیروانا جایی است فراتر از ذهن که در آن رهایی کامل و تسلط کامل بر ذهن و آرامش مطلق اتفاق می افتد. اونجا بود که بودا به بودا تبدیل شد و به آگاهی رسید. این درخت انجیر امروزه به زیارتگاه تبدیل شده.
امروزه بودیسم چهارمین دین دنیاست. بودیسم تنها دین پرطرفداریه که درباره ی خدا حتی یک کلمه هم حرف نزده و بخاطر همین خیلی ها بودیسم رو جزو ادیان به حساب نمیارن و بهش به چشم سبک زندگی نگاه میکنن. بودا سوال را از اینکه " آیا خدایی وجود داره یا نه" به اینکه "چگونه بدون رنج زندگی کنیم" تغییر داد. بودا معتقد بود مباحث مربوط به خدا در ذهن انسان نمی گنجه پس به جای تمرکز روی خدا باید به مسئله ی مهم تری فکر کنیم. اینکه حالا که ما حیات و زندگی داریم چطوری باید بدون رنج زندگی کنیم.
ویژگی دوم بودیسم اینه که رسیدن به نیروانا و کمال فقط مختص پیامبر نیست و هرکسی میتونه به این درجه از آگاهی برسه. بودا اعتقاد پیدا کرده بود که مردم میتونن با بازتاب کردارشون یا همون کارما روی سرنوشتشون اثر بگذارن تا در تولدهای بعدی جایگاه بهتر یا بدتری داشته باشن.بودا برای اینکه همه ی مردم بتونن به نیروانا برسن و رنجی که او کشید را نکشن یافته هاش رو به صورت چهار حقیقت برای مردم بیان کرد. این چهار حقیقت اساس فلسفه ی بودیسمه و هر بودایی باید در زندگی به این چهار حقیقت اعتقاد داشته باشه. حقیقت اول اینه که زندگی سراسر درد و رنجه و هیچ گریزی هم ازش نیست.زاییده شدن پیری بیماری همه چی رنجه.حقیقت دوم اینه که تمام رنجی که ما میکشیم ناشی از زیاده خواهی آدمه. حقیقت سوم اینه که حالا که رنج یک علت قابل شناسایی داره میتونه پایانی هم داشته باشه. حقیقت چهارم یک طریقت هشتگانه است برای رهایی از رنج.
اصول هشتگانه ی بودا اینا هستن:
شناخت درست: درک واقعیت های زندگی و آگاهی از چهار حقیقت شریف که بالاتر گفتم
نیت درست: نیت واقعی برای دست کشیدن و چشم پوشیدن از تعلقات مادی و در کنارش آزار نرسوندن به دیگران
گفتار درست: شیوه گفتار بی دروغ، خودداری از ناسزاگویی درشت گویی بدگویی.
کردار درست: رفتارت باید طوری باشه که برای هیچ موجودی آزاری نداشته باشی، خودداری از آزار کشتار و تبعیض تمام موجودات. یعنی حق نداری حیوانات رو بکشی و بخوری! خودداری از گرفتن چیزی که به تو تعلق نداره. خودداری از رابطه جنسی نامناسب، رابطه با حیوانات یا کودکان نابالغ و رابطه با زور.
معاش و شغل درست: خودداری از مشاغلی که باعث آزار دیگران میشه مثل حیوان فروشی و اسلحه فروشی و نیز خودداری از اعمال و تلقین نظر خود به دیگران، با هر اسمی حتی به اسم تبلیغ آیین،مخصوصا اگر با زور همراه باشه.
کوشش درست: کوشش برای بهتر کردن اوضاع، در گام اول دور موندن از خواسته های ناشایست همراه با شکوفا کردن عادات خوب و در گام دوم غلبه کامل بر عادات ناشایست همراه با ایجاد عادات نیک.
اندیشه ی درست: رسیدن به آگاهی درست تا بشه با ذهنی باز حقیقت چیزهارو دید(اندیشه ی آزاد از لذت و شهوت)
تمرکز درست: که منظور همون مراقبه یا تمرکز صحیح از طریق یوگاست.
کسی که از این هشت اصل پیروی میکنه از زیورآلات استفاده نمیکنه از اسلحه استفاده نمیکنه و کسی رو آزار نمیده.
بودا میگه لازم نیست همه ی اینارو حتما انجام بدی.هرچقدر عملت رو بهتر کنی کارمات کمک میکنه در زندگی بعدی در جایگاه بهتری باشی.
بودا میگه
چراغ خودت باش و پناه دیگری جست و جو نکن.