سرناد

«ما در ایستگاهی که قرار بود با خودمان سفر کنیم همسفر شدیم و خودمان را ترک کردیم»

مثل رودخونه

/ بازدید : ۴۰۲

 گاهی این طوریه.ظهرا - وقتی همه چیز در گرمای تابستان به خواب رفته- دنیا رنگ دیگه ای میگیره ، شفاف میشه مثل یه رودخونه ، میفهمی که ؟ آدم میتونه تهشو ببینه...اونجا اون پایین ، کف رودخونه یه دنیای دیگست.

 

# بخشی از کتاب اسرار آمیز(!)  " مو مو "  _ نوشته ی میشائل انده ترجمه ی محمد زرین بال.

 

نویسنده : shaqayeq ۱ نظر ۱ لایک:) |

خوش بختی کوچکترین لحظه های حضور توست

/ بازدید : ۴۴۵
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
نویسنده : shaqayeq

شب قدر 1393

/ بازدید : ۳۲۷
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
نویسنده : shaqayeq

هر شب شب قدر است اگر قدر بدانیم...

/ بازدید : ۳۳۱
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
نویسنده : shaqayeq

فلسفه شماره 1 زندگی!!

/ بازدید : ۵۷۸
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
نویسنده : shaqayeq

خانوم انتگرال و آقای الکترومغناطیس

/ بازدید : ۴۸۴

امروز فهمیدم حتی می شود وقتی داری الکترومغناطیس می خوانی  هم چیزهایی تووی کتاب ببینی که خنده ات بگیرد.

مثلا این جمله را ببینید:

electromagnetic without integral is like life without wife!

خب شاید به نظر شما خنده دار نباشد(نظر شما هم محترم است ^_^ ) ولی برای من، وقتی تووی گرمای کسالت بار تابستان و شرایط ماه رمضان تووی یک کتابخانه ی خلوت با چندتا بچه کنکوری نشسته ام سر یک میز ، این جمله نسیم خنکی بود که یک لحظه نمی دانم از کجا فوت شد و لبخند روی لبم نشاند!

تصور اینکه انتگرال و الکترومغناطیس زن و شوهر هستند و الکترومغناطیس بدون انتگرال هیچ است،هاها...به نظرم می آید نویسنده ی کتاب کمی گرایشات فمینیستی داشته باشد.شاید هم وقتی داشته این قسمت از کتاب را می نوشته زنش با ملاقه ایستاده بوده بالای سرش و آقای نویسنده برای به دست آوردن دل همسر عصبانی این جمله را در متن کتاب قید کرده!

به هر سوی ما که خوش مان آمد.خندیدیم :))

نویسنده : shaqayeq ۳ نظر ۱ لایک:) |

ازشعرهایی که می خوانم1

/ بازدید : ۳۰۹

تو هم به من فکر می کنی؟

آن قدر که

من به تو؟

 

#دری لولا شده به فراموشی

نویسنده : shaqayeq ۱ نظر ۱ لایک:) |

مهم قلم است که هست

/ بازدید : ۴۵۸

نگردید.چیز جدیدی نیست.همان پست همیشگی که همه اولین بار تووی وبلاگشان می نویسند!!

انگار قرار است بلاگ میعادگاه جدید بلاگفایی ها باشد...بله،البته؛اتفاق خوشایندی نبود...ولی پیش می آید دیگر.

نوشته های بنده هم مثل خیلی های دیگر به عدم پیوست.ولی اشکالی ندارد.مهم قلم است که هست.

دقیقا یک سال پیش بود.چهارم تیر ماه نود و سه،وبلاگ مرحومم را برای به تصویر کشیدن تغییراتم ایجاد کرده بودم.می خواستم قدم های بزرگ بردارم...برداشتم. :)

شاید گاهی بعضی از نوشته های سابق را دوباره اینجا منتشر کنم محض تجدید خاطره ولی شخصا معتقد هستم آدم هیچوقت نباید به عقبش نگاه کند.جا ماندنی ها جا ماند و همه ی خوب و بدهایی که زندگی کردیم گذشت.مهم امروز است.اینکه امروز چه چیزی برای نوشتن، برای گفتن دارم...

فکر کنم همین قدر روده درازی برای مقدمه ی وبلاگ جدید کافی باشد...راستی یادم رفت : سلام :))

نویسنده : shaqayeq ۱ نظر ۱ لایک:) |
About Me
چیزی دارد تمام می شود،
چیزی دارد آغاز می شود،
ترک عادت های کهنه
و خو کردن به عادت های نو
این احساس چنان آشناست که گویی هزاران بار
زندگی اش کرده ام
می دانم و نمی دانم!!

«خلاقیت به خرج دادن بهتر از
کپی کردن است.خودتان یک بار امتحان
کنید!»
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان