سرناد

«ما در ایستگاهی که قرار بود با خودمان سفر کنیم همسفر شدیم و خودمان را ترک کردیم»

گشایشی در راه هست؟

/ بازدید : ۱۰۵

یه جایی هست که احساس می کنی رسیدی ته خط و مجبوری بجنگی. برعکس وقتایی که داشتی فرار میکردی و بشدت احساس عجز و ضعف و فشار می کردی، یهو احساس میکنی همه ی ترس ها و عجزها تا اینجا بود.یهو شونه هات سبک میشه. انقد فرار میکنی تا میرسی یه جایی بالاتر از ترسات، میرسی به بی چارگی . جایی که جز جنگ تن به تن و رویارویی هیچ راهی نیست. اونجا جای خوبیه . اونجا بودن حس خوبی داره. چون ته خطه، میدون نبرد آخره، اونجا دیگه چیزی برای از دست دادن نمونده و همین یه حس سبکی خاصی داره. اونجا یهو همه چی پوچ و بی معنی میشه. زمین دو نصف بشه از آسمون آتیش بباره هر اتفاقی که میخواد بیفته بیفته همش بی معنیه. تنها چیزی که معنی دار میمونه جنگ ناگزیریه که پیش رو داری. از اونجا فقط یکی زنده بیرون میاد ولی تو بی نهایت از اونجا بودن خوشحالی و احساس رهایی میکنی چون اونجا جاییه که همه چی تموم شده و بلاخره و باید نتیجه مشخص بشه، نتیجه‌ای که  چی بودنش درست به اندازه ی همه چیزای دیگه بی معنی و پوچ شده.

نویسنده : shaqayeq ۱ لایک:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
About Me
چیزی دارد تمام می شود،
چیزی دارد آغاز می شود،
ترک عادت های کهنه
و خو کردن به عادت های نو
این احساس چنان آشناست که گویی هزاران بار
زندگی اش کرده ام
می دانم و نمی دانم!!

«خلاقیت به خرج دادن بهتر از
کپی کردن است.خودتان یک بار امتحان
کنید!»
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان