سرناد

«ما در ایستگاهی که قرار بود با خودمان سفر کنیم همسفر شدیم و خودمان را ترک کردیم»

اخلاق مهندسی!

/ بازدید : ۳۲۷

همه ی ما آدم ها تووی یک آپارتمان شیشه ای زندگی می کنیم.خیلی از این جمله خوشم آمده.استاد تعریف می کرد که یک بار در دوره ی دانشجویی احتمالا دکتری وقتی در مرکز ارتباطات و مخابرات مشغول تست و تحقیقات بودند گاهی پیش می آمده که بر اثر تداخل سیستم شان مکالمه های تلفنی مردم  دریافت و روی بلندگوهای ساختمان پخش شوند و حتی این موضوع تا حدی مایه ی سرگرمی هم بود.مثلا مکالمه ی پسری که با دوست دخترش دارند پچ پچ می کنند و فکر می کنند کسی نمی شنود و آن وقت خبر ندارند که مکالمه شان روی بلندگو در حال پخش برای عموم است.میگفت دنیا همین طور است.مطمئن باشید همیشه کسانی هستند که شما را می شنوند،باور نکنید که می توانید کاری خیلی خیلی پنهانی انجام دهید و هیچوقت هیچ کس در هیچ زمانی از آن باخبر نشود.دنیا خیلی شفاف تر از آن است که فکر می کنیم.

همه ی ما آدم ها تووی یک آپارتمان شیشه ای زندگی می کنیم!

 

نویسنده : shaqayeq ۵ نظر ۰ لایک:) |

سه...دو...حرکت!!

/ بازدید : ۳۸۴

صحنه دست نخورده است.خانم رضایی با همان حالت چهره ، هیکل درشت و چادرش که او را شبیه یک پنگوئن خسته می کند سمت چپ پشت گیت های ورودی ایستاده.سمت راست دو تا نگهبان داخل نگهبانی نشسته اند و روی سکوی بلندی که در روبه رو قرار دارد همان گربه ی سفید-شکلاتی بزرگ نشسته و با چشم هایی که هیچ وقت نفهمیدم چه رنگی هستند به دانشجوهایی که می آیند و می روند زل زده.

من از در وارد می شوم.شماره ی اتاقم را می گویم و هزار و یکجور آیه می آورم که خوابگاهی هستم . "خوابگاهی" بودن دوباره به دایره ی واژگان من برگشته!

تک تک آدم های گذشته دوباره وارد صحنه می شوند.می گویم سلام و می شنوم اتاقت کجاست و می گویم از دیدنت خوش حال شدم و می شنوم اتاق ما هم بیا و این مکالمه بارها و بارها در برخورد با تک تک آدم های قدیمی تکرار می شود.

باز هم روفرشی قرمز جگری و موکت های قهوه ای و یخچال قد کوتاه کپک زده و باز هم بگو مگو ی تخت پایین و تخت بالا...

انگار که کارگردان گفته باشد "کات...یه بار دیگه بریم ، سه، دو ،..." و من یک بار دیگر وارد صحنه شده ام تا فیلم خودم را بازی کنم؛تا فیلم خودم را "درست" بازی کنم.

نویسنده : shaqayeq ۳ نظر ۰ لایک:) |

من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هشیار است...

/ بازدید : ۲۳۴

دوست داشتن مثل آبی است که پای خودت می ریزی.

هم خودت را شاداب می کند هم حوالی ات را دلچسب.

چه خوب است آدم ...

حوالی کسانی زندگی کند که هواشان

پر از خنکای دوست داشتن است...

نویسنده : shaqayeq ۲ نظر ۰ لایک:) |

هر شب شب قدر است اگر قدر بدانیم...

/ بازدید : ۳۴۷
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
نویسنده : shaqayeq

خانوم انتگرال و آقای الکترومغناطیس

/ بازدید : ۵۰۵

امروز فهمیدم حتی می شود وقتی داری الکترومغناطیس می خوانی  هم چیزهایی تووی کتاب ببینی که خنده ات بگیرد.

مثلا این جمله را ببینید:

electromagnetic without integral is like life without wife!

خب شاید به نظر شما خنده دار نباشد(نظر شما هم محترم است ^_^ ) ولی برای من، وقتی تووی گرمای کسالت بار تابستان و شرایط ماه رمضان تووی یک کتابخانه ی خلوت با چندتا بچه کنکوری نشسته ام سر یک میز ، این جمله نسیم خنکی بود که یک لحظه نمی دانم از کجا فوت شد و لبخند روی لبم نشاند!

تصور اینکه انتگرال و الکترومغناطیس زن و شوهر هستند و الکترومغناطیس بدون انتگرال هیچ است،هاها...به نظرم می آید نویسنده ی کتاب کمی گرایشات فمینیستی داشته باشد.شاید هم وقتی داشته این قسمت از کتاب را می نوشته زنش با ملاقه ایستاده بوده بالای سرش و آقای نویسنده برای به دست آوردن دل همسر عصبانی این جمله را در متن کتاب قید کرده!

به هر سوی ما که خوش مان آمد.خندیدیم :))

نویسنده : shaqayeq ۳ نظر ۱ لایک:) |

مهم قلم است که هست

/ بازدید : ۴۷۸

نگردید.چیز جدیدی نیست.همان پست همیشگی که همه اولین بار تووی وبلاگشان می نویسند!!

انگار قرار است بلاگ میعادگاه جدید بلاگفایی ها باشد...بله،البته؛اتفاق خوشایندی نبود...ولی پیش می آید دیگر.

نوشته های بنده هم مثل خیلی های دیگر به عدم پیوست.ولی اشکالی ندارد.مهم قلم است که هست.

دقیقا یک سال پیش بود.چهارم تیر ماه نود و سه،وبلاگ مرحومم را برای به تصویر کشیدن تغییراتم ایجاد کرده بودم.می خواستم قدم های بزرگ بردارم...برداشتم. :)

شاید گاهی بعضی از نوشته های سابق را دوباره اینجا منتشر کنم محض تجدید خاطره ولی شخصا معتقد هستم آدم هیچوقت نباید به عقبش نگاه کند.جا ماندنی ها جا ماند و همه ی خوب و بدهایی که زندگی کردیم گذشت.مهم امروز است.اینکه امروز چه چیزی برای نوشتن، برای گفتن دارم...

فکر کنم همین قدر روده درازی برای مقدمه ی وبلاگ جدید کافی باشد...راستی یادم رفت : سلام :))

نویسنده : shaqayeq ۱ نظر ۱ لایک:) |
About Me
چیزی دارد تمام می شود،
چیزی دارد آغاز می شود،
ترک عادت های کهنه
و خو کردن به عادت های نو
این احساس چنان آشناست که گویی هزاران بار
زندگی اش کرده ام
می دانم و نمی دانم!!

«خلاقیت به خرج دادن بهتر از
کپی کردن است.خودتان یک بار امتحان
کنید!»
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان