سرناد

«ما در ایستگاهی که قرار بود با خودمان سفر کنیم همسفر شدیم و خودمان را ترک کردیم»

تغییر

/ بازدید : ۱۱۵

مثل همه ی آدما منم نسبت به تغییر کردن مقاومت دارم.توو یک هفته ی گذشته یه لیست شش هفت موردی از اتفاقات ناخوشایند کاملا موتور منو پیاده کرد. خودمو یه ماشین خراب میدیدم که گوشه جاده خلوت زندگیم به حال خودم رها شده بودم.خودمو  یک جسم بی جان و ناتوان احساس می کردم. استرس کارای دانشگاه هم کنار همه ی اینا مثل یه فلج کننده قوی توو خونم پخش شده بود. و من چیکار کردم؟ من رفتم روی حالت اتوپایلت،و برنامه پیش فرض من برای اینجور مواقع دراز کشیدن ،غرق شدن توو گوشی، بی خواب شدن و مدام بغض داشتن و گریه کردنه! من توانایی به کار بستن هیچکدوم از تکنیک هایی که برای قرار گرفتن در چنین موقعیت هایی یاد گرفته بودم نداشتم/ندارم.

تغییر پیش فرض ها خیلی خیلی سخته و وقتایی که فشار روانی زیادی روی آدم هست عملا غیرممکن میشه.

من بعد از یک هفته توو اغما رفتن تازه تونستم درک کنم که چی انرژی منو تحلیل برد. قبلش تنها چیزی که میدونستم این بود که من خوب نیستم ولی دلیلشو نمیدونستم، بعد از یک هفته انگار تازه هوشیاری من برگشت و من تونستم به یاد بیارم که اون روز از این اتفاقات ناراحت شدم و روز بعد این مسئله انرژی منو از بین برد و تونستم بفهمم وقتی که من سعی میکردم بهشون اهمیت ندم و کارمو بکنم در واقع اون ناراحتیا از بین نمی رفتن بلکه روی هم تلنبار میشدن و مثل موریانه داشتن منو از توو از بین می بردن.

من هر روز کمتر از روز قبل به وظایفم عمل میکردم و فکر میکردم اگر خودمو بابت این قضیه سرزنش نکنم و به خودم بگم اشکالی نداره امروز فلان داستان پیش اومد و فردا قرار نیست اینجوری باشه میتونم انرژی مثبت محرکمو تووی همون سطحی که هست حفظ کنم.

از طرفی زیاد فشار آوردن به خودم رو هم قبلا امتحان کردم، اینکه با خودم بی رحم باشم و بگم حتما باید همه ی این کارا امروز انجام بشه.تازه خودمو قانع کرده بودم این همه کمالگرا نباشم، این رفتار ناخودآگاه از آدم یه ربات صفر و یکی میسازه که معتقده یا همه چی یا هیچی.اینکار هم باعث میشه یه روز صبح از خواب بیدار شم و ببینم خیلی خسته شدم و بزنم زیر همه کاسه کوزه ها.

تئوری بخوام به قضیه نگاه کنم میدونم کلید طلایی چیه، خودشناسی و برنامه ریزی و ارزیابی شخصی و این حرفا...منم دارم توو همین مسیر تلاش میکنم. دارم سعی میکنم بفهمم افسار خودمو چقدر باید شل بگیرم چقدر باید سفت بگیرم. ولی خیلی زمان میخواد. یعنی ممکنه یه روز بیاد که دیگه از این یه هفته ها نداشته باشم؟

نویسنده : shaqayeq ۱ لایک:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
About Me
چیزی دارد تمام می شود،
چیزی دارد آغاز می شود،
ترک عادت های کهنه
و خو کردن به عادت های نو
این احساس چنان آشناست که گویی هزاران بار
زندگی اش کرده ام
می دانم و نمی دانم!!

«خلاقیت به خرج دادن بهتر از
کپی کردن است.خودتان یک بار امتحان
کنید!»
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان